صاحب دردناکترین نیش دنیا اینجا پنهان شده!/ عکس
تاریخ انتشار: ۹ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۱۸۸۵۳
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، اگر زیر پایتان باشد احتمالا نمیبینیدش. سنگ ماهی استاد استتار است و در آبهای کم عمق منطقه هند-آرام، کارائیب و فلوریدا کیز یافت میشود.
در نگاه اول به تکه سنگ یا قطعهای مرجان میماند و نامش را به همین دلیل سنگماهی گذاشتهاند.
دیده نشدن برای شکار کردن مفید است و برای انسانی که بیهوا پایش را روی سنگ ماهی میگذارد بسیار دردناک.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهرت بد این ماهی به دلیل نیش بسیار دردناکش است که داستانهای دلهرهآوری از آن روایت شده است.
زهر سنگ ماهی از سمی پروتئینی به نام وروکوتوکسین (VTX) تشکیل شده است. گزش این ماهی در انسان می تواند باعث درد شدید، ضعف تنفسی، آسیب به سیستم قلبی عروقی، تشنج و فلج، و گاهی اوقات منجر به مرگ شود.
مکانیسم دقیق عملکرد زهر این ماهی هنوز به طور کامل شناخته نشده است.
۵۸۵۸
کد خبر 1748417منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: حیات وحش موجودات عجیب و ترسناک اقیانوس شناسی سنگ ماهی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۱۸۸۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاطره ایرج مهدیان از همکاری با ویگن و عارف در مولنروژ
تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 بازدید 8 خاطرات جالب همکاری ایرج مهدیان با ویگن و عارف در مولنروژ، خوانندگی در جایی که زمانی صاحب آن، خانم دلکش بود را ببینید. مهدیان در این گفتگو از لباسی که در خشکشویی گیر کرده بود(به دلیل فوت پدر صاحب مغازه) و کتوشلواری که با آن بالاجبار، ۳شب اجرا رفت و جوانی که فکر میکرد او همین یکدست لباس را دارد، گفت.